شنبه، آبان ۲۴، ۱۳۹۳
یکشنبه، مهر ۲۷، ۱۳۹۳
سهشنبه، مهر ۲۲، ۱۳۹۳
شنبه، مهر ۱۹، ۱۳۹۳
دوشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۹۳
سهشنبه، مهر ۰۱، ۱۳۹۳
شنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۹۳
چهارشنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۹۳
آب
"دردا که به آب پی نبردیم" دومین مصرعی بود که سال ها پیش استادم به عنوان سرمشق برایم نوشت؛ دومی بعد از"بنام خداوند خورشید و ماه".
نمی دانم این شعر از کیست، جستجوهم کردم به نتیجه ای نرسیدم. به معنای عرفانی اش هم فعلن کاری ندارم اما این روزها بیش ازپیش به آن فکر می کنم خیلی بیشتر از آن وقتی که حرف به حرفش را مشق می کردم...
انارک، 1390
Drought
Anarak, Isfahan, Iran
دوشنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۹۳
دوشنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۹۳
چهارشنبه، مرداد ۲۲، ۱۳۹۳
یکشنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۹۳
دوشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۹۳
سهشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۹۳
دوشنبه، تیر ۱۶، ۱۳۹۳
چهارشنبه، تیر ۱۱، ۱۳۹۳
شنبه، تیر ۰۷، ۱۳۹۳
چهارشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۹۳
چهارشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۹۳
بنای یادبود درویش عبدالمجید طالقانی
روستای مهران محل تولد درویش عبدالمجید طالقانی: خوشنویس شاعر و عارف شهیر ایرانی...
(۱۱۵۰ه.ق طالقان - ۱۱۸۵ه.ق اصفهان)
(۱۱۵۰ه.ق طالقان - ۱۱۸۵ه.ق اصفهان)
این بنا برای گرامیداشت درویش عبدالمجید ساخته شده و مشرف است به روستای محل تولدش
البته محل درگذشت ایشون شهر اصفهان و مزارشون تخت فولاد اصفهان است.
به احتمال زیاد من هیچ گاه نخواهم دانست که چرا این بنای یادبود با آن که مزار استاد نیست اما این گونه ساخته شده است انگار که مزار باشد! :|
یکی از آثار استاد:
دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمی گیرد
ز هر در می دهم پندش ولیکن در نمی گیرد
خدا را ای نصیحتگر حدیث ساغر و می گو
که نقشی در خیال ما از این خوشتر نمی گیرد
(حافظ)
و نمونه ای دیگر:
زحمت خواندن این اثر با خودتون :)
پ.ن: عکس آثار استاد را از اینترنت برداشته ام. البته خودم تعدادی از کارهای ایشون را دارم و می توانستم از روی آن ها عکس بگیرم اما خب فضای مجازی کارها را آسان تر می کند دیگر!
طالقان، 1392
(Monument to Calligrapher (Darvish AbdolMajid
Mehran village, Taleghan, Alborz, Iran
شنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۹۳
یک خرچنگ
هر وقت خرچنگ می بینم یاد خاطره ای تلخ میفتم که چند نفری رقم زدیم. البته
خاطره که چه عرض کنم، بهتر است بگویم جنایت! در واقع این خشن ترین رفتار من با یک
حیوان بود.
وقتی کودکی بیش نبودم به همراه چند تا از بر و بچه های فامیل، خرچنگی را در
رودخانه با ضربات سنگ به قتل رساندیم! خرچنگ بخت برگشته به هنگام جان دادن و در
لحظات پایانی عمر، چنگک هایش را به هم می زد و من در همان وقت حس کردم او انتقامش
را از من می گیرد و روزی توسط یک خرچنگ کشته می شوم!
این بود که پس از آن واقعه ی ناگوار، تصمیم گرفتم کرده ی خود را جبران کنم و
در اولین اقدام همان همراهان را تشویق کردم که همگی، با یکی از بچه های فامیل که
ناخواسته تیری ازتفنگ بادی شلیک کرده و از قضای روزگار به گنجشکی پران اصابت کرده بود،
قهر کنیم! بنده ی خدا هی می گفت که از قصد نبوده ولی ما عمدن نمی خواستیم باور
کنیم واگرنه می دانستیم قلق آن تفنگ طوری ست که شکارچی ماهر هم نمی تواند به آسانی
پرنده ای بزند، آن هم پرنده ی کوچکی مثل گنجشک! اما چه کنیم که عذاب وجدان باعث شد
علیرغم دانستن همه این ها، چند ساعتی با او قهر بمانیم!
در اقدامی دیگر سعی کردم برای مورچه های آشپزخانه آذوقه ی زمستانی مهیا کنم.
برایشان نان خرد شده می ریختم. مادر می گفت نمی دانم چرا هر چه پشت یخچال را جارو
می کنم، این مورچه ها باز پیدایشان می شود! و البته من در دل شاد بودم!
سال ها بعد هم که با همسفر در یکی از جاده های فرعی غرب کشور بودیم، ناگهان
متوجه شدم لاک پشتی سلانه سلانه دارد از عرض جاده عبور می کند و کامیونی در لاین
مقابل به او نزدیک می شود. به سرعت در ذهن خود محاسبه کردم که به احتمال زیاد لاک
پشت بینوا به مقصد نخواهد رسید و بی معطلی وسط جاده رفتم، لاک پشت را برداشتم و
رساندمش آن ور! این کار با صدای بوق ممتد راننده کامیون همراه بود. نه این که تشکر
کرده باشد، به نظر رسید که می گوید: مگر عقلت را از دست داده ای؟
شاید راست می گفت اما این برایم خوشایندترین خاطره در ارتباط با موضوع حیوانات
است و من این تحول را مدیون یک خرچنگ هستم؛ خرچنگی که امیدوارم همه ی ما را بخشیده
باشد…
پ.ن: این خرچنگ های درون عکس کوچک و فرز هستند. تا بخواهی به آن ها نزدیک شوی،
در سوراخی پنهان می شوند. تعداد زیادی از آن ها را در جزیره هرمز دیدیم نزدیک جنگل
حرای کوچکی که آن جا هست. آقای بنیامین می توانست به سرعت و بی آن که بهشان آسیبی
برسد آن ها را بگیرد. آن قدر سریع که متوجه نشدم چطور این کار را انجام داد؛ من
فقط این عکس را انداختم و خرچنگ به ساحل برگشت.
جزیره هرمز، اسفند 1392
Small Crab
Hormoz Island, Persian Gulf, Hormozgan, Iran
2014
یکشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۹۳
سهشنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۹۳
دوشنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۹۳
شنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۹۳
دوشنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۹۳
چهارشنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۹۳
شنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۹۳
سهشنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۹۳
ساحل صخره ای هرمز
جزیره هرمز، اسفند 1392
پ.ن: نکته ای که درباره این ساحل باید بگویم این است که
1- به "ساحل اسپانیایی" معروف است گرچه من از این شیوه ی نام گذاری خوشم نمی آید!
و
دوم آن که در این گونه ساحل ها که دیواره ی سنگی دارند، اگر خواستیم در امتداد دیواره حرکت کنیم، باید دقت داشته باشیم به هنگام مد آنجا را هر چه زودتر ترک کنیم چون در غیر این صورت ممکن است راه خروجی پیدا نکنیم!
Hormoz Island, Persian Gulf, Hormozgan, Iran
شنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۹۳
شنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۹۳
سهشنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۹۳
دوستانم از هرمز
برای خیلی از عکس هایم که در آن ها بچه ای هست، نوشته ام: دوستی از... دوستم از... .
با آن ها دقایقی دوست بوده ام به همان اندازه که با هم غریبه نباشیم. اما با این دوستانم 3 روز زندگی کردم؛ با هم حرف زدیم، شعر خواندیم، مسابقه دو دادیم وماشین بازی کردیم.
بیشتر حرف های علی را نمی فهمیدم؛ فاطمه برایم ترجمه می کرد، وقتی مدرسه نبود.
روز آخر که وسایلمو جمع می کردم علی گفت: کجا میری؟ گفتم: یه جای دور؛ تهران!
کوتاه و ساده گفت: نرو!
می شود دلتنگ این بچه ها نشد؟ نمی شود دیگر...
جزیره هرمز، اسفند 1392
My Friends from Hormoz
Hormoz Island, Persian Gulf, Hormozgan, Iran
شنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۹۳
چهارشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۹۲
یکشنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۹۲
خاک سرخ هرمز
آقای بنیامین راهنمای خوش ذوق و دلسوز جزیره برایمان توضیح داد که خاک سرخ هرمز به دلیل کیفیت کم نظیرش، جزو بهترین ذخایر خاک سرخ برای صنایع رنگ سازی در دنیاست. مثلن از این خاک رژ لب نیز تهیه می شود. خود اهالی هرمز از آن در بعضی از غذاهاشون استفاده می کنند. در شبی که میهمان خانواده آقای بنیامین بودیم، خانم ایشان نانی را برایمان درست کرد که خاک سرخ داشت؛ نانی به نام نان سوراغی. مواد تشکیل دهنده ی آن ماهی ساردین، گل سرخ جزیره، پوست یا برگ درخت نارنج و نمک هرمز بود که آب این ترکیب را روی نان می ریختند (همان لکه های سرخ رنگ):
اثر خاک سرخ را بر آب دریا ببینید.
همین طور بود اثرش بر کفش، جوراب و پاچه شلوار!.. البته که پاک شدنی ست اما به زحمت!
و این هم شماره تماس آقای بنیامین برای هماهنگی سفر و گشت هرمز (با اجازه خودشان): 09337618819
جزیره هرمز، اسفند 1392
Red Soil of Hormoz
Hormoz Island, Persian Gulf, Hormozgan, Iran
اشتراک در:
پستها (Atom)
برچسبها ( Labels )
طبیعت ایران ( Nature of Iran )
(137)
مکان های تاریخی ( Historical Places )
(57)
استان مازندران ( Mazandaran )
(54)
مناظر روستایی ( Rural Scenes )
(46)
زندگی روزمره ( Daily Life )
(45)
حيوانات ( Animals )
(41)
استان اصفهان ( Esfahan )
(38)
مردم خوب میهنم ( People )
(35)
استان تهران ( Tehran )
(32)
معماری ( Architecture )
(32)
استان سیستان و بلوچستان ( Sistan and Baluchestan )
(24)
استان هرمزگان ( Hormozgan )
(19)
آثار هنری ( Art Work )
(18)
استان یزد ( Yazd )
(15)
سیاه و سپید ( Black n White )
(15)
استان گیلان ( Gilan )
(12)
سرزمین رویای کودکی ( India )
(12)
آداب و رسوم ( Ceremony )
(11)
خراسان رضوی ( Khorasan e Razavi )
(11)
استان سمنان ( Semnan )
(10)
استان کرمان ( Kerman )
(9)
استان فارس ( Fars )
(8)
استان البرز ( Alborz )
(6)
استان بوشهر( Bushehr )
(5)
استان آذربایجان شرقی ( Azarbayjan e Khavari )
(3)
استان گلستان ( Golestan )
(3)
دنیای درون من ( My Inner World )
(3)
استان مرکزی (Markazi)
(2)
استان همدان ( Hamedan )
(2)
استان کرمانشاه ( Kermanshah )
(2)
استان قم ( Qom )
(1)
خدایا سلام ( KSA )
(1)
گاه بی عکسی...
(1)