شنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۸۹

کوچ



چند لحظه ای با تعدادی از عشایر در مسیر کوچ بهاره شان همراه شویم:









یک ترانه قدیمی هست که در قسمتیش می گوید "همه چیم یار یار یار یار؛ غیر تفنگم!" ... بانو و برنو -اگر واقعا برنو باشد- را که دیدم، ناخودآگاه به یادش افتادم!


چلگرد، استان چهارمحال و بختیاری، اردیبهشت 1388


Nomadic Life
Chelgerd, ChaharMahal va Bakhtiari, Iran



شنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۸۹

حکیم توس




به بهانه ی روز بزرگ داشت فردوسی

خرد بهتر از هر چه ایزدت داد / ستایش خرد را به از راه داد
خرد افسر شهریاران بود / خرد زیور نامداران بود
خرد زنده ی جاودانی شناس / خرد مایه ی زندگانی شناس
خرد رهنمای و خرد دلگشای / خرد دوست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی وزو مردمیست / ازویت فزونی وزویت کمی است

***

چو ضحاک شد بر جهان شهریار / برو سالیان انجمن شد هزار
سراسر زمانه بدو گشت باز / بر آمد برین روزگار دراز
نهان گشت کردار فرزانگان / پراگنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد جادویی ارجمند / نهان راستی آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز / به نیکی نرفتی سخن جز به راز

***

محوطه آرامگاه فردوسی، توس، خراسان رضوی

Ferdowsi's Statue
Tus, Khorasan Razavi, Iran




شنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۹

دشت لاله







گلستان کوه خوانسار، استان اصفهان، اردیبهشت 1388


Inverted Tulips
Khansar, Esfahan, Iran
Click on Photos to Enlarge


اردیبهشت پارسال هدفمان دیدن لاله های واژگون -اشک مریم- دردشت گل استان چهار محال و بختیاری بود. تعریفش را زیاد شنیده بودیم... مسیر حرکت را طوری انتخاب کردیم که بتوانیم قبل از آن، دیداری دوباره از گلستان کوه خوانسار داشته باشیم. آنجا را مثل همیشه پرگل و زیبا یافتیم (عکس های بالا) و چون تعطیل نبود، تعداد بازدیدکنننده ها کمتر از انتظارمان بود. البته علاوه بر لاله های واژگون، گل ها و گیاهان دیگری در این مناطق می رویند و به غیر از منطقه ی حفاظت شده ی گلستان کوه، در برخی قسمت های دیگر عده ای به شدت! سرگرم جمع آوری گیاهانی مثل موسیر بودند که امیدوارم باعث انقراض نسلشان نشوند!


در ادامه به سمت استان زیبای چهارمحال و بختیاری حرکت کردیم. مناظر طبیعی این استان براستی چشم نواز و دیدنی اند. زردکوه بختیاری در پسزمینه، دشت های سبز و پرگل و رودخانه زاینده رود از جمله همراهان زیبای این جاده هستند. پیش از این تونل کوهرنگ را دیده بودیم که خاطراتی نسبتا عجیب و غیرمنتظره برایمان به جا گذاشته بود که شاید روزی در موردشان نوشتم! اما این بار قصدمان دشت لاله بود. از محل تقریبی این دشت آگاه بودیم اما باز هم پرسان پرسان خود را به آن جا رساندیم، چرا که تابلوها، راهنمای مناسبی برای گردشگران نبودند و عده ی زیادی هم چون ما که بار اولمان بود، به دنبال دشت لاله به هر جاده ی فرعی سرک می کشیدند.
اما از آن جا که عاقبت جوینده یابنده است، دشت را پیدا کردیم؛ دشتی سرسبز، زیبا و فراخ
همه جا سبز بود...
اما تلاش ما برای یافتن لاله های سرخرنگ در بین آن همه سبزی به نتیجه ای نرسید.
یک هفته دیر رسیده بودیم!


درست است که از لاله های واژگون -آنطور که انتظار داشتیم- خبری نبود، اما در عوض گل های دیگری از جمله آلاله را به وفور دیدیم، با چوپانان کوچک منطقه گپ زدیم، دقایقی با تعدادی از عشایر در مسیر کوچ بهاره شان همراه شدیم و از هوای پاک و لطیف منطقه بی بهره نماندیم.


در آخر تنها حسرتی که باقی ماند این بود که چرا بعضی ها -گردشگرنماها!- با طبیعت نا مهربانند؛ و ای کاش اینطور نبودند و ازین حرفا... اما چه کنیم که کاشکی را هر قدر هم بکاریم، سبز نمی شود!






دشت لاله، استان چهار محال و بختیاری، اردیبهشت 1388


ChaharMahal va Bakhtiari, Iran