ای دیو سپید پای در بند!
ای گنبد گیتی! ای دماوند!
از سیم به سر یکی کله خود
ز آهن به میان یکی کمر بند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر، چهر دلبند
تا وارهی از دم ستوران
وین مردم نحس دیومانند
با شیر سپهر بسته پیمان
با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون
سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت
آن مشت تویی، تو ای دماوند!
تو مشت درشت روزگاری
از گردش قرنها پس افکند
ای مشت زمین! بر آسمان شو
بر ری بنواز ضربتی چند
نی نی، تو نه مشت روزگاری
ای کوه! نیم ز گفته خرسند
تو قلب فسردهٔ زمینی
از درد ورم نموده یک چند
شو منفجر ای دل زمانه !
وآن آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین، سخن همی گوی
افسرده مباش، خوش همی خند
ای مادر سر سپید! بشنو
این پند سیاه بخت فرزند
بگرای چو اژدهای گرزه
بخروش چو شرزه شیر ارغند
از آتش آه خلق مظلوم
وز شعلهٔ کیفر خداوند
ابری بفرست بر سر ری
بارانش ز هول و بیم و آفند
بشکن در دوزخ و برون ریز
بادافره کفر کافری چند
ز آن گونه که بر مدینهٔ عاد
صرصر شرر عدم پراکند
بفکن ز پی این اساس تزویر
بگسل ز هم این نژاد و پیوند
برکن ز بن این بنا، که باید
از ریشه بنای ظلم برکند
زین بیخردان سفله بستان
داد دل مردم خردمند
ملک الشعرای بهار
پارک ملی لار، خرداد 1389
Damavand : Roof of Iran
Lar National Park, Mazandaran, Iran
۶ نظر:
ممنون بابت عکس و شعر
موفق باشید
`سلام بسيار زيباست با تركيب بندي فوقالعاده، موفق باشي
داريوش
فوق العاده زیباست.
آتوسای عزیزم سلام
آفرین مثل همیشه زیبا دل نشین و دوست داشتنی.انتخاب فضای عکسهایت هم مثل خودت آرام و آرامش بخش هستند.
موفق باشی
سلاممممم خیلی قشنگگگگهههههههه
سلام خانم تقوی
عکس بی نظیر و فوق العاده ای شده
یه شعر زیبا هم در ضمیمه
با عکس جدید به روزم
خوشحال میشم سر بزنید
موفق باشید
ارسال یک نظر